اين نوشته هايي است ازيك دخترخوشبخت

هیچ وقت


نويسنده : مریم


درهاي بسته

یوسف میدانست همه ی درها بسته هستند،اما بخاطر خدا،

حتی به سوی درهای بسته دوید،

وتمام درها به رویش باز شد،اگر تمام درها برویت بسته شدند

دنبال درهای بسته بدو چون که

خدای تو و یوسف یکیست!


نويسنده : مریم


خاك باش

نه گل باش تا اسیر خاک شوی

نه باران باش تا در خاک فرو روی

بلکه

خاک باش تا گل از تو روید و باران به خاطرتوببارد


نويسنده : مریم


نترسيد!

هر وقت در زندگی به در بزرگ رسیدید 

که بر آن یک قفل بزرگ بود 

نترسید و نا امید نشوید!

چون اگر قرار بود باز نشود 

جای آن 

یک دیوار میگذاشتند...


نويسنده : مریم


بدون شرح....
به کسی که تنهات گذاشت بگو...

این تو بودی که باختی نه من!!!

من کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت..!

اما... تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود.


نويسنده : مریم


بهار امسال بی تو برایم از پاییز غم انگیز تر است

ای عابر بزرگ که با گامهای تو ...

از انتظار پنجره تجلیل می‌شود

     تا کی سکوت و خلوت این کوچه‌های سرد

بر چشم های پنجره تحمیل می‌شود؟

آیا دوباره مثل همان سالهای پیش

امسال هم بدون تو تحویل می‌شود؟

بی شک شبی به پاس غزلهای چشم تو

بازار وزن و قافیه تعطیل می‌شود

«آنروز هفت سین اهورایی بهار

موعود! با سلام تو تکمیل می‌شود»


نويسنده : مریم


بهار بهترین بهانه برای آغاز، وآغاز بهترین بهانه برای زیستن است

یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد

رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد

تنها دل ساده ایست دارایی ما

آن هم شب عید تقدیم تو باد

نه زمستانی باش که بلرزانی و نه تابستانی باش که بسوزانی

بهاری باش که برویانی … بهار مبارک . . .

 

 


نويسنده : مریم


حس اوج عاشقی

چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود

انتظــارت را میـکشـــــد چــه شیرین اســـــت

 طعــم پیامکی کــه میگـــوید :

" کجایـی نگران شدم "


نويسنده : مریم


عشق یاسین است این یاسی که پرپر می کنی …

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت
توحید انعکاس نمایانتری نداشت
جز در مقام عالی زهرا فنا شدن
مُلک وجود فلسفه دیگری نداشت

بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد


نويسنده : مریم


به همین راحتی...


نويسنده : مریم


خدا میداند

 خدا میداند :

چه کسی به زندگی شما تعلق دارد و چه کسی ندارد ،

  اعتماد کنید و بگذرید ، هر که قرار باشد بماند ،

  تا آخر خواهد ماند...


نويسنده : مریم


یادت باشــد

یادت باشــد

خــدا فقـط رزق حــلال می دهـــد . . .

حـ ـرام  کـه آمـــد

بــدان  شیـ ـطـان

رزقـت داده استــ

  حـواسـت  بـخودت هـست ؟


نويسنده : مریم


عصر آدینه ها ای یوسف زهرا تو را کم دارد . ...

عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،
به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.
بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد
که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟
دل عشق ترک خورد،
گل زخم نمک خورد،
زمین مرد،
زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،
فقط برد،
زمین مرد
زمین مرد ،
خداوند گواه است،
دلم چشم به راه است،
و در حسرت یک پلک نگاه است،
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،
تو کجایی گل نرگس؟
 اس ام اس امام زمان و روز جمعه


نويسنده : مریم


پرستاركيست؟

  از آسمان پرسیدم پرستار کیست؟           گفت: وسیع تر از من است

از کوه پرسیدم پرستار کیست؟             گفت: مقاوم تر از من است

از آینه پرسیدم پرستار کیست؟             گفت: پاک تر از من است

از آب پرسیدم پرستار کیست؟              گفت: زلال تر از من است

از مادر پرسیدم پرستار کیست؟            گفت: مهربانتر از من است

از پیامبر پرسیدم پرستار کیست؟           گفت: از تمام یارانم به من نزدیک تراست

ازخودش پرسیدم پرستار کیست؟            گفت: خادم خدا

 


نويسنده : مریم


ولادت شيرزن كربلا مبارك

اگر زینب نمی آمد چه میشد

بهار کربلا کامل نمی شد

اگر بلبل هوای گل نمی کرد

گل از بی حرمتی پژمرده می شد

محبت در کجا ابراز می گشت

پرستاری پرستاری نمی شد

 

بلبل طبعم غزل خوان در ثنای زینب است
مرغ روحم پرزنان اندر هوای زینب است

 


نويسنده : مریم


ماندن سنگ بودن است و رفتن رود بودن .
عکس طبیعت

ماندن سنگ بودن است

و رفتن رود بودن .

 بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن
 و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن !

نويسنده : مریم


دختری سه ساله...
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . . .

دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!

ولی ... هیچوقت نفهمیدند

کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا !

یک هفته در تب ســـــــوخت . . . !!
 

نويسنده : مریم


ما کوتاهی میکنیم
برای زیبا زندگی نکردن

 کوتاهی عمر را بهانه نکن

 عمر کوتاه نیست . . .ما کوتاهی میکنیم . . .

 

 


نويسنده : مریم


مصاحبه برای استخدام در ... / طنز

استخدام طنز

 مصاحبه کننده: در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم، 1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. چند عدد آجر داریم؟
متقاضی : 499 عدد!
مصاحبه کننده: سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید.
متقاضی: مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده: حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضیح دهید!
متقاضی: مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال - مرحله چهارم : در یخچالو میبندیم!!
مصاحبه کننده: شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جز یکی. اون کیه ؟
متقاضی: گوزنه که تو یخچاله!!
مصاحبه کننده: چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود؟

متقاضی: خیلی راحت, چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر!!
مصاحبه کننده: سوال آخر. اون پیرزن کشته شد، چرا؟
متقاضی: امممممممم, نمیدونم, غرق شد؟
مصاحبه کننده: نه, اون یه دونه آجری که از هواپیما انداختی پائین خورد تو سرش مرد!!! شما مردود شدین, نفر بعدی لطفا :|


نويسنده : مریم


آموختم كه...

آموختم ؛ كه خدا عشق است وعشق تنها خداست.

آموختم؛كه وقتي نااميدميشوم ، خداباتمام عظمتش عاشقانه انتظارميكشد تادوباره به رحمتش اميدوارشوم .

آموختم ؛ اگرتاكنون به آنچه خواستم نرسيدم،خدا برايم بهترش رادرنظر گرفته.

آموختم؛كه زندگي سخت است ولي من از او سخت ترم


نويسنده : مریم